اسفندیار آقاجانی
اسفندیار آقاجانی

اسفندیار آقاجانی

رحیم الله کیوانی بر بالای یوله کِت در ییلاق آنابولاغی

رحیم الله کیوانی و ابی فرزند مرحوم شِشَنْ فرزندحنیف هره دشتی فرزند دَدَلو .
 ازتالش های هره دشت ساکن در ییلاق آنابولاغی خطبه سرا

لقب سردار امجد و معافیت از مالیات ایل آقاجانی

لقب سردار امجد و معافیت از مالیات ایل آقاجانی
طوایف آقاجانی ها که شامل طوایف سیاه کلاهی ،هژبری،رحمانی که زمانی در هره دشت لیسار اقامت داشتند  در زمان سردار امجد با اینکه این املاک و اراضی شان در محدوده حکومت نصرت الله خان سردار امجد قرار داشت ولی زیر نفوذ و طاعت او نبودند و بنا بر احتیاجات قشون گیلان  برای تامین افراد جنگجوی سوار و توان رزمی از این طوایف کمک می طلبیدند یکی از این جنگ ها ،جنگ "بندپی"و شورشی بود که تراکمه استر آباد در گرگان بپا کردند در همان زمان به دستور شاه و دولت وقت ،نصرت الله خان سردار امجد را که رئیس و فرمانده قشون گیلان بود برای فرو نشاندن شورش مامور شد و از تالش هم قوای کمکی  به فرماندهی آقاجان بیگ به استر اباد رفتند و باعث شکست قطعی شورش تراکمه و دستگیری سران شورش شدند .در همین جنگ بود که نصرت الله خان سردار امجد ملقب به سردار امجد شد و ایل و طایفه آقاجانی برای همیشه از پرداخت مالیات معاف شدند.
برگرفته از تاریخ تالش نوشته عبدالکریم آقاجانی
گردآوری و تایپ:اسفندیار آقاجانی


البته بعدا این طایفه به مشروطه خواهان می پیوندند و با سردار امجد مبارزه می کنند و با قوای روسی که از طریق دریا و کشتی به این بخش حمله می کنند در این درگیری ها چندین نفر از روسها کشته می شوند و چندین نفر هم از این ایل و مردم کشته می شوند که در بعضی کتاب ها اشاره شده است .
ازجمله کشتن توپچی روس توسط حاجی صفر

عکس قدیمی باغجه سرا

اولین سری تیلرهای ایساکی واردشده از ژاپن در روستای باغچه سرا..نفر اول از راست آقای مشهدی احداله کابینی
تاریخ دقیق ظهور وچاپ عکس درتصویر پشت عکس چاپ شده است هشتم اسفند 1343
با تشکر از هوشنگ کرامت

هلاکو رامبد


هلا کو رامبد بیش از 22 سال نماینده مردم تالش (هشتپر) ............
اشخاصی مخصوصا در بخش کرگانرود با ایشان مبارزه کردند و حتی به زندان هم رفتند .....

البته بعدا با مخالفینش اشتی کردند ....عکسی از جلسه اشتی کنان هلاکو رامبد با خوانین موجود هست و این جلسه در خانه حاج اسد خان میر مسعودی برگزار شده بوده ...

 در کتاب تالشنامه در صفحه 547چنین امده است:
اقاجانی ها بخصوص مرحوم اقبال السلطان و حاج یونس اقاجانی ،تا پایان عمر با کلیه ایل وتبار خویش از طرفداران سرسخت وحامیان قاءم الملک رفیع بوده اند و مبارزات حاج یونس و پرویز خان و عبدالرحیم خان وحاج اسماعیل و سایر فامیل محترم اقاجانی با اقای هلاکو رامبد خان در هردوره از انتخابات به طرفداری از حاج اقا رضا قائم الملک رفیع داستانی که بر سر هر بازاری هست .....

.....با همه افتضاحات و کشت وکشتاری که بعمل امده بود انتخابات را سالم اعلام کردند و رامبد به عنوان وکیل منتخب مردم اعتبار نامه دریافت نموده وراهی مجلس شد

ودرعوض عده ای از سران تالش از مرحوم حاج یونس خان تا مرحوم حاج اسد خان میر مسعودی و افراد دیگر از محترمین تالش دراثر شکایت رامبد به جرم اغتشاش وآتش زدن خانه اش به زندان افتادند ومدتی در رشت زندانی بودند وبعدا برای نامبردگان دادگاهی در وزارت دادگستری تشکیل گردید وبا سپردن وثیقه ملکی توسط عظمت خانم ماسالی همشیره انامقلی ماسالی از زندان ازاد گردیدند ...............

(صص 547 تالشنامه .سید نهضت حسینی نژاد)



مطالب زیر از ماهنامه تالش- شماره 30- تیر و مرداد 86 نقل می شود :

هلاکو رامبد    سالها(از دوره نوزدهم تا دوره بیست و چهارم یعنی از سال 1335 تا 1357) نماینده تالش در مجلس شورای ملی بود که از این نظر در بین نمایندگان گیلان از قدیم الایام تا حال رتبه نخست را دارد.او فرزند حسین خان سردار اسعد و نوه نصرت الله خان سردار امجد حاکم معروف تالش در زمان قاجاریه بود.

هلاکو رامبد در سال 1295 ه.ش در تالش به دنیا آمد و در جوانی به خدمت ارتش در آمد ولی با درجه سرهنگی کناره گیری کردو به تجارت پرداخت و پس از مدتی نماینده شرکت هواپیمایی آل ایتالیا در ایران شد.او در طول دوران نمایندگی مجلس از بزرگان حزب مردم بود و درسال 1346 به معاونت حزب مذکور انتخاب شد.ولی در سال 1354 وارد حزب رستاخیز شد و در سال 1356 به خاطر نزدیکی با جمشید آموزگار نحست وزیر وقت به سمت وزیر ارشاد و معاون پارلمانی نخست وزیر انتخاب گردید.او همزمان با پیروزی انقلاب از ایران خارج شد و سالها در کشورهای مختلف به فعالیت های گوناگونی از جمله همراهی و همکاری با رضا خان پهلوی ولیعهد محمد رضا شاه آخرین پادشاه ایران پرداخت،تا جائیکه مدت ها رئیس دفتر او بود.او اگر چه یکبار به خاطر اختلافاتی که با رضا پهلوی داشت از سمت ریاست دفتری او اخراج شد ولی بعدها بازهم با همکاری با رضا پهلوی و پذیرفتن ریاست دفتر او پرداخت ولی پس از چندی از سمت خود استعفا داد.او که از بازماندگان خوانین کرگانرود بود .

رامبد در روز یکشنبه دوم اردیبهشت1386 در شهر نانسی فرانسه درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد.

منبع خبر:ماهنامه تالش- شماره 30- تیر و مرداد86


هلاکو رامبد سالها در کشورهای مختلف به فعالیت بر ضد جمهوری اسلامی پرداخت و در دو مقطع زمانی‏ با رضا پهلوی،مدعی جانشینی محمد رضا پهلوی،در راستای براندازی حکومت جمهوری‏ اسلامی ایران همکاری کرد.اول بار در 83-1982 م در مراکش ریاست دفتر رضا پهلوی را برعهده داشت تا اینکه به خاطر اختلافاتی که با وی پدید آمد از آنجا اخراج گردید و دومین‏ مرتبه در بین سالهای 88-1987 م مجددا رئیس دفتر رضا پهلوی در پاریس شد اما پس از چندی استعفا کرد .

منبع:

هلاکورامبد...

نیا کان آقاجانی های کرگانرودشمالی

اسفندیار آقاجانی
تاریخ تالش
نیا کان آقاجانی های کرگانرودشمالی ،از بازماندگان امرای قدرتمندو سرکردگان ایل "سیاه جامه تالش" یا "کبود جامگان" به شمار می روند که پروفسور مینورسکی صاحب نظر تاریخ صفوی،آنها را "آبی جامگان تالش"ذکرکرده(ص 244 کتاب سازمان اداری حکومت صفوی)و پروفسورایلیاد پتروشفسکی ایران شناس و مورخ شهیر روسی از آنان با "طالشان کبود جامگان "(ص388 اسلام در ایران )یاد می کند و هم چنین فضل الله روزبهان خنجی مورخ صفویه در تاریخ عالم آرای خود از این طایفه با عبارت "کبود درختان طالش"وصف کرده است.
منبع:تاریخ تالش عبدالکریم آقاجانی طالش
تایپ:اسفندیار آقاجانی

طایفه آقاجانی کرگانرود شمالی عبارتند از طوایف آقاجانی،رحمانی، رحمانی پرهیزگار،مجید پور،هژبری، و تعدادی دیگر از طوایف نسبی ساکن در هره دشت لیسار تا حوالی پلاسی )ـ لیسار سوست -خطبه سرا- شیراباد - ریک -نصرت اباد - حویق و چوبر و پالاسی و در دیگر شهرها .....


هنوز هم نام سیوکلو مونده در زبان ایل و طایفه


توضیحات عکس از علی یکرنگ خطبه سرا

توضیحات عکس از علی یکرنگ خطبه سرا
تیم فوتبال اموزشگاه خطبه سرا که سال 59 قهرمان تالش با شکست دادن تیم اسالم با نتیجه 3بر 1 شد ازراست اقایان عزیز فرضیایی سرپرست فریبرز دهقان نژاد  ایرج بهرامپور نصیر حبیب زاده لطیف  عظیمی سیف الله روزیخواه  حمید خاکزن مربی نشسته از راست جلیل مینافام انور فرنودی بهروز پورپاک عیوض ازرین در ضمن اقایان رشید  وعلی بیناپور و رحیم دفتری وکاظم بهرامپور دروازه بان در عکس غایبند با تشکر.

ایپ اودنی(طناب هیزم)،ایزمه لافون،ایزمه ریشته،




ایزمه لافون،ایزمه ریشته،
در زبان تالشی ،به طنابی هم از چوب که پیچاندن چوب نازک درست میکنن که وز میگن

هیزم

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [پهلوی: êsim, hôzam]
[hizom] چوب خشک یا شاخۀ خشک درخت که به‌ درد سوزاندن می‌خورد؛ هیمه.



طناب

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [عربی: طِناب] [tanāb] رسن؛ ریسمان؛ رشتۀ کلفت.
⟨ طناب انداختن: (مصدر متعدی)
۱. کمند انداختن؛ با کمند کسی را گرفتار ساختن.
۲. ریسمان به‌ گردن کسی انداختن و او را خفه کردن.


یپلیک (ایپلیک = طناب).زبان خلجی ترکی


رشته

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [هندی باستان] [rešte]
۱. آنچه ریسیده شده؛ مفتول؛ تابیده شده.
۲. چیزهای متصل به هم و متوالی: رشتهٴ کلام.
۳. واحد شمارش اشیای به هم پیوسته، مانند قنات، کوه، و مانند آن.
۴. شاخۀ علمی یا درسی.
۵. آنچه از خمیر آرد گندم به شکل نخ یا نوار باریک می‌برند و پس از خشک کردن در آش، پلو و مانند آن می‌ریزند.
۶. [مجاز] رابطه: رشتهٴ قلبی.
۷. [قدیمی] نخ؛ تار.
۸. [قدیمی] چیزی که برای بستن چیز به کار می‌رود؛ ریسمان؛ بند
۹. (پزشکی) [قدیمی] = پیوک: ♦ یکی را حکایت کنند از ملوک / که بیماری رشته کردش چو دوک (سعدی۱: ۶۴).
۱۰. [قدیمی] لگام.
۱۱. (موسیقی) [قدیمی] زه آلات موسیقی.
⟨ رشتهٴ سردرگم: رشته یا کلافی که به هم پیچیده باشد و سر آن پیدا نشود.


آهنگری استا قربان صبر کار و شاگردش اشرفی خواه

آهنگری استا قربان صبر کار و شاگردش اشرفی خواه

استاد قربان صبر کار ،یکی از اهالی روستای کشلی می باشد که در بازار خطبه سرا دارای کارگاه آهنگری سنتی می باشد .کارگاه آهنگری ایشان تنها کارگاهی هست که مجهز به دستگاه اتوماتیک چکش برقی می باشد و ایشان با کمک این دستگاه که با برق سه فاز کار می کند می تواند بر کمیت و کیفیت ابزار های تولید شده خود بیفزاید.

ایشان به خاطر تلاش و کوشش فراوان توانسته در منطقه خودرا به عنوان یک استاد کارو آهنگر نمونه نشان داده و به همین خاطر از نقاط دور و نزدیک دارای مشتریان زیادی می باشد . ایشان علاوه بر خدمت رسانی به محل ، تولید ات خود را به صورت کلی در سطح منطقه و شهر های دیگراستان نیزعرضه می نماید .

از جمله ابزار آلاتی که در کارگاه ایشان ساخته می شود عبارتند از :داس،تبر،دهره ،داس چمن زنی (اوراق)،چکش ،تیشه ،پتک،چاقو و تولید و ساخت خیش ،خیش برگردان ،پیشکاول ساده و رنده ای ،وساخت یدک تیلر های کشاورزی و تعمیر چرخ های تیلر های شخم زنی کشاورزی و………غیره …

de

******************************************************************************

حکایتی از گلستان سعدی

دو برادریکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زور بازو نان خوردی. باری این توانگر گفت درویش را که چرا خدمت نکنی تا از مشقّت کار کردن برهی. گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی . که خردمندان گفته اند: نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرین به خدمت بستن.

            به دست آهن تفتــــه کردن خمیر          به از دست بر سینه اش پیش امیــر

           عمر گرانمایه در این صرف شد             تا چه خورم سیف و چه پوشم شتا؟

            ای شکم خیـــره! به نانی بســاز            تا نکنـــی پشـت به خدمـت دو تــا

   روزی، روزگاری دو برادر بودند که یکی در پیشگاه پادشاه به خدمت در آمده بود و دیگر در آهنگری حقیری در شهرش مشغول آهن تفتن شده بود. روزی برادری که خدمتگزاری شاه را می کرد سوار بر اسب فرّاخ در حالی که لباسی از ابریشم بر تن داشت و شمشیری مزیّن به نگین یاقوت و فیروزه با غرور و مکنت و کلفت در شهر در حال گشت بود که بر درب آهنگری برادر رسید. او را عرق ریزان در کنار کوره ی داغ و در حال کوفتن تکه آهنی دید.

رو به او کرد و صدا داد ای برادر چرا جان خویش را مثل این آهن در زیر چکش می کوبی اگر به خدمت پادشاه درآیی از دنیا و کار بی نیازت می کند. برادر با گوشه ی لباس عرق را پاک کرد و گفت تو ای برادر چرا تن خویش را چون شمشیر بیارایی و در خدمت امیر به سان نعل اسبی دوتا کنی.

   که عاقلان گفته اند: نان زحمت خویش خوردن بهتر از لقمه چرب خدمت به امیر است.

                           ای شکم خیره ! به نانی بساز        تا نکنی پشت به خدمت دوتا

انور اقاجانی ،بهروز پورمهر ،علی یکرنگ ،کریم تعقیبی ،بهروزمنتظری

از راست انور اقاجانی ،بهروز پورمهر ،علی یکرنگ ،کریم تعقیبی ،بهروزمنتظری سال 58
با تشکر از علی یکرنگ بابت ارسال عکس

کمک به فقرا

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
سعدی

منتظر دستان مهربان شما هستیم
با کمک به خانواده ای مستمند با شش سر عائله؛ مریض دار ،بدهکار و مستمند

شماره حساب 6037991839512732
تلفن تماس09118830976

برگی از تاریخ تالش -نوشین آقاجانی



شاد روان دکتر نوشین آقاجانی چوبر

بعد از شهریور 1320قوای متفقین و نیرو های نظامی روس و انگلیس به بهانه فعالیت آلمانی ها در ایران ،از شمال و جنوب به خاک کشور ما حمله ور شدند.سربازان شوروی پس از ورود ،در تمام قسمتهای شمال و شمال شرقی و شمال غربی ایران پادگانها وقرار گاه های ارتش ایران را ستاد عملیات خود قرار داده و با کنترل خطوط ارتباطی و مراکز دولتی و مناطق اشغالی به تقویت مواضع و موقعیت پرداخته ودر نهایت قدرت و شدت دست به مداخله در اداره امور ان حدود زده با اعمال نفوذ و کمک همراهی سران محلی حزب توده و دمکرات و حمایت از افراد مشکوک و بد سابقه ،آسایش و امنیت اهالی را در منطقه سلب کردند.

در تاریخ 18 اردیبهشت ماه 1324(8 مه 1945)که جنگ در اروپا به پایان رسید،متاسفانه علیرغم قول و قرار و عهد نامه تخلیه ایران در مقابل آن همه کمک های ذی قیمت و حیاتی و ضرر و خسارت جانی و مالی هنگفت که به ایران تحمیل شد،دولت شوروی نه تنها فقط قوای خود را از ایران تخلیه نکرد،بلکه با تقویت و حمایت عده ای ماجرا جوی معلوم الحال دست به تاسیس حزب خود مختار دمکرات در آذر بایجان زد،بطوری که«فرقه دمکرات آذر بایجان پس از ملاقات سید جعفر پیشه وری و پشتیبانی و مساعدت مادی ومعنوی مامورین آن دولت در آذر بایجان تشکیل شد».

حزب فرقه دمکرات ضمن تسلیح و تجهیز افراد خود و اعطای درجات نظامی به یک عده افراد بد سلیقه و شرور محلی و مهاجرین،ارتشی مختلط به نام «فدایی»را سامان داد و با تشکیل حکومت دست نشانده و خود مختار آذر بایجان به رهبری پیشه وری مقدمات تجزیه ایران را فراهم کرد.

با توجه به اینکه حزب توده و دمکرات هر دو مدعی  آزادی خواهی و رهبری مردم به سوی حکومت دمکراسی بوده و هر یک راه جدا گانه ای را برگزیده بودند  و مهمتر و بالاتر از همه ،توجه به وظایفی که فرقه دمکرات آذر بایجان انجام آنها را به عهده گرفته بود ، به روشنی نشان می داد که وجود دو حزب در آذر بایجان غیر مقدور می باشد ،لذا انحلال تشکیلات حزب توده ایران و الحاق آن به فرقه دمکرات آذر بایجان ضرورت قظعی داشت.

در طول مدتی که پیشه وری و دستیارانش در آذر بایجان به رتق فتق امور سرگرم بودند،افراد مسلح حزب توده و فرقه فدایی دست به دست هم داده با همکاری همه جانبه در شهر ها و روستاها و خطوط راه ها با ایجاد پاسگاه و پستهای نگهبانی به عناوین مختلف به کنترل اشخاص پرداخته ، به مصادره اموال و قتل و غارت اهالی مشغول شدند.

در این هنگام اوضاع گیلان سخت متشنج و حزب توده و فرقه دمکرات شدیدا"در فعالیت بودند و با احزاب دیگری نظیر حزب جنگل دائم در کشمکش و زد و خورد بودند.

افراد حزب توده در قراءو قصبات ،بین زارعین و مردم،دست به تحریکات دامنه داری زده با توسعه فعالیت و مداخلات خود در کار مامورین دولت و اعمال بی رویه،اخلال و ناامنی شدیدی به وجود آورده بودند ؛طوری کهوضع اقتصادی در گیلان دچار بحران شدیدی شده بود و بازر گانان و کسبه از ترس اهانت و تعدی یک عده اوباش و چاقو کش که تحت نام حزب توده اخاذی می کردند ،باج می پرداختند مظالم عمل آنها به حدی رسید که زن ها و مردان روستایی را نیزبه چوب می بستند و اموال آنها را می گرفتند و به تهدید آتش زدن خانه آنان را به اجبار با خود همراه می ساختند این عملیات جنایتکارانه توده ای ها در آن منطقه روز به روز شدت پیدا می کرد به قول مسعود انصاری وقت گیلان:«آنهایی که امروز در گیلان از اقلیت بر خوردارند و آن دوران وحشتناک را ندیدهاند نمی دانند که چه آتش فتنه ای در گیلان شعله ور شده بود.»

در این وقت حزب توده و فرقه دمکرات در تالش به علت عدم قدرت و نفوذ دولت دست به تحریکات و عملیات گسترده زده،اوضاع تالش را دچار اختلال و آشفتگی ساخته بود.در آن زمان مامورین دولت و فرمانداریان در منطقه ای نظیر تالش قدرتی نداشتندو کارها بیشتر به دست عده ای امنیه (ژاندارم که اغلب معتاد بودند،اداره می شد به همین جهت با هماهنگی حاکمان ایلات،نایب الحکومه های محلی یا دهدار تعیین می کردند و خود وقت خویش رادر مرکز استانها می گذارندند.بنابراین مسئولیت و حفظ امنیت واداره امور مردم نایب الحکومه ها و روسای ایلات در منطقه انجام می شد در این زمان از جانب حاکم و استانداری گیلان رئیس یکی از ایل های تالش مسئول انتظام امور و تامین امنیت و دهداری منطقه تالش بود وی در یاد داشتهای خود از آن دوره می نویسد:«آقای مسعود انصاری استاندار گیلان توسط آقایان دیو سالار و مهین معاونت استانداری و فرماندار رشت ، مرا به رشت احضار کردند و اتومبیلی را برایم به تالش فرستادند و یک نفر از توده ای های بندر انزلی را با جواز عبور از پست های نگهبانی ارتش سرخ که در انزلی و طول راه ها مستقر بودند،برای همراهی من روانه کرده بودند بعد از ورود بهرشت و دیدار با استاندار،ضمن شرح گزارش اوضاع خطرناک و نا امن تالش و نحوه فعالیت حزب توده و فرقه دمکرات در آن حدود ، گفتم که اگر دولت نمی تواند امنیتتالش را تامین نمایدو آرامش را به منطقه باز گرداند اجازه دهند ما خود دست به کار شویم و از خانه و کاشانه خوددفاع کنیم و با التماس از ایشان خواستیم اجازه دهند که مسلح بودده و به اتفاق افراد ایل خود به مقابله با فرقه پرداخته تا پای جان آن قدر بجنگیم تا سرزمین گیلان ار لوث وجود بیگانه پاک شود.»

همو می نویسد :«گریه امانم نداد در این لحظه آقای انصاری هم به همراه من گریستندو گفتند:«فعلا دست نگهدارید و کاری نکنید ،زیرا آقای قوام السلطنه اقداماتی کرده و ان شاءالله شاید دشمن بدون زد و خورد و خونریزی خانه شما را ترک کنند و غائله خاتمه پذیرد.»و ادامه دادند:«با قنسول روس آقای ملنیکوف مذاکره کردهام و چون ایشان طرفدار پار لمانتاریسم استو به آرای عمومی و مردم در منطقه اهمیت می دهد،دوست دارد که با نمایندگان توده ای در مجلس همکاری شودبرای اطمینان خاطر خود و امنیت منطقه تالش نزد ایشان بروید و با او ملاقات نمایید.»

در آن موقع میان استاندار وقت گیلان و قنسول روس در رشت دوستی ظاهری موجود بود قنسول مرا به گرمی پذیرفت و پس از احوال پرسی اوضاع تالش را پرسید و من بدون کم و کاست از اوضاع آشفته و ناامن تالش که حاصل مداخلات بی رویه افراد دمکرات بود شمه ای شرح داده وبخصوص از اقدامات تحریک آمیز و کم لطفی آقای نظر لی معاون قنسول گری روس که مرموزانه با دمکراتهای آستا را تماس داشت و به آتش اغتشاش در تالش دامن می زد ، گلایه کردم قنسول روس گفت«من به شما اطمینان می دهم که ما داخل فعلا اجازه هیچ گونه مداخله ای نداشته و نداریم و با دولت شما به توافق رسیده ایم که با دوستان ما که در مجلس شورای ملی هستند ودر گیلان به شما معرفی خواهیم کرد،همکاری لازم را بنمایید.»

گفتم:«ما تابع امردولت هستیم و تا وقتی دولت بخواهد با شما همکاری خواهیم کرد اما با کمال تاسف عده ای از طرف آستا را به خاک تالش  آمده اند که بیشتر آنها را می شناسم اشخاص مشکوک و معلوالحال مخصوصا"دزد و سارق و ماجرا جوهستند و اعمال خلاف خود به وجهه شما لطمه می زنند خواهش می کنم امر کنید که آنها از از خاک تالش بر گردند» قنسول روس گفت :«من به کار های داخلی ایران مداخله نمی کنم این عمل به خود ملت ایران مربوط است .این حرف قنسول روس تکلیف مرا مشخص کرد.»

زمانی که قوام السلطنه در مسکو با مقامات شوروی مشغول مذاکره بود ناگهان تالش هدف حمله دمکراتهای آذر بایجان قرار گرفت .« در این حمله ارتش سرخ آنها را حمایت می کردند.روزنامه اطلاعات سه شنبه ششم آذر ماه 1324 زیر عنوان آخرین خبر هجوم آستارا موید آن است.«در شب دوشنبه پنج آذر ماه عده ای از ماجرا جویان که تعدادشان بالغ بر 600 نفر بوده است ناگهان در حوالی ساعت 11 با شلیک شدید مسلسل و تفنگ به شهر ریخته و چون پاسبانان مقاومت می نموده اند سه نفر از آنها را به قتل رسانده  و اداره شهر بانی را به تصرف در می آورند در همین هنگام نیز عده دیگری به اداره کلانتری مرز حمله نموده کلانتر مرز را مقتول ساخته و آن اداره و سایر ادارات را متصرف می شوند.»

هم چنین تلگرافی از شفارود تالش نمونه ای است که وضع آن روز تالش را بیان داشته «بقرار طلاع حزب دمکرات ادارات آستارا را تحت تصرف خود در آورده و یورش حزب دمکرات با شرارت و و قتل هایی که در آنجا واقع شده ،واکنش بدی در شهرستان طوالش ایجاد و اهالی طوالش در حال اظطراب می باشند و با اینکه وضع حمله آنان  به شهرستانهای طوالش،هیچ استبعادی ندارد بدیهی است در صورت عدم توجه و عدم جلوگیری همینطور به سایر شهر های گیلان نیز حمله خواهند کرد،لذا اقدامات سریع علیه شورشیان تا به این طرفها سرازیر نشده اند بسیار لازم و ضروری است چون فرماندار طوالش به واسطه کسالتی که داشت ،برای معالجه به رشت رفته ،تاکنون مراجعه ننمودهاند .در این موقع وجود او در مقر فرمانداری بسیار ضروری است مستدعی است نسبت به اعزام نیرو نیز اقدام فرمایید.»

فداییان دمکرات و افراد مسلح صادق خان رهبر فرقه دمکرات آستارا به کمک و پشتیبانی ارتش سرخ تا تازه آباد تالش یعنی تا یک فرسنگی بندر انزلی را تصرف و به اشغال خود در آورده بودند در بازار چه لیسار تالش استاد بابا نام از مهاجرین و رئیس توده ای های لیسار و هره دشت باحمایت و دستور نظر لی ،معاون کنسول گری روس ها با جمع کردن عده ای ماجرا جو و سابقه دار ،پارچه ای را تهیه دیده و پرچم و تابلوی خود مختاری تالش را در بازار چه بالا برده وبا نهایت شدت به توطئه و تحریکات خراب کارانه و تضعیف روحیه مردم مشغول بود رئیس ایل تالش بعد از ملاقات خود با ملنیکوف کنسول روس و شرح ملاقات خود با انصاری استاندار گیلان تصمیم گرفت که در رشت با میهن پرستان و روسای طوایف دیگر مناطق گیلان تماس گرفته و هر چه زودتر به چاره اندیشی بپردازندطی

نشست ها و مذاکرات مفصل ، بالاخره چنان مصلحت دیدند که باید برای پاکسازی  گیلان از عناصر بیگانه و جنگی تمام  عیار ،متکی به خود بوده و آستین ها را بالا زده و با گذشتن از جان و مال ،به مقابله با شورشیان بپردازند . در تعقیب این تصمیم در یکی از از شبها در«هره دشت»محلی در دامنه غربی منطقه لیسار (مر کز طوایف و ایل آقاجانی)در تالش،سه نفر از سران طوایف گیلان ،به قیمت خون خود پیمان بسته و هم قسم می شوند که برای نجات میهن عزیز تا آخرین قطره خون از پا ننشینند .این سه تن که در حقیقت «هسته نهضت مقاومت گیلان»را تشکیل دادند،نهضت مقاومت را به تدریج توسعه دادند و راد مردان گیلان و تالش بدان پیوستند.

h2xoz8uetsiyd5gr6fi.jpg
مرحوم حاج یونس خان ملقب به رشید همایون تالش

آنها سه هدف اصلی داشتند :اول-مبارزه با توده ای ها در گیلان شرقی و تالش و کوهپایه و رودبار.دوم -مبارزه با فرقه دمکرات آذر بایجان و آستارا و رود بار.سوم -مبارزه شدید سیاسی به منظور ریشه کندن افکار تجزیه طلبانه و بیگانه پرستی.

برای این منظور میهن پرستان هر کدام در جایی متناسب با مقتضیات محیط شروع به فعالیت کردند ودر هر گوشه و کنار به مبارزه و مقاومت مخفی پرداختند و تا قلع و قمع ماجرا جویان از پای ننشستند.

نقل از ماهنامه تالش شماره 59 توسط اسفندیار آقاجانی خطبه سرا

منابع و ماخذ:

1-کتاب خاطرات مسعود انصاری

2-کتاب گذشته چراغ راه آینده -نشر جامی

3_کتاب غوغای تخلیه ایران -خان ملک ساسانی

4-روزنامه اطلاعات ششم اذر ماه 1324

5-روزنامه اطلاعات 29 دی ماه 1325

6-کتاب نفت و حوادث آذر بایجان 

7-کتاب مرگ بود باز گشت هم بود.نجفقلی پسیان

8-خاطرات مرحوم یونس خان آقاجانی تالش

ماهنامه تالش ـ59
تایپ : اسفندیار آقاجانی


از آنجایی که سوم شهریور 1320روز حمله نظامی و اشغال کشور عزیزمان ایران به وسیله سه کشور متهاجم متفقین در جنگ جهانی دوم بوده و یاد آور وقایع بس تلخ ناگوار و شوم بود که با جنگ و خون و هرج ومرج و نامنی اجتماعی و اقتصادی و اجتماعی توام بود .علیرغم اعلام بی طرفی ،ملت ایران تاوان سنگینی در قبال آن پرداخت .گیلان بخصوص تالش در این رهگذر خسارات و زیانهای جانی و مالی سنگینی را متحمل شد.

در آن زمان مرحوم پدرم یونس آقاجانی سرپرست و رئیس ایل شمال کرگانرود تالش و مسئول انتظام امور و تامین امنیت مرزی بود و رویداد ها و وقایع آن روزگار را در خاطرات خود به تحریر در آورده که در این مقاله دخترم از یاد داشتهای پدرم استفاده کرده است. در ان بحران و آشوب سیاسی ،ایادی محلی حزب تودهو کمونیست ها دست به اقدامات تروریستی و قتل و تجاوز زده و امنیت منطقه را به مخاطره انداخته بودند تا اینکه مرحوم پدرم با دونفر از یاران خود دست به تشکیل (نهضت مقاومت گیلان )می زند ودر سه جبهه به مبارزه مسلحانه می پردازند که شرح آن در جراید آن روز گار به خصوص در اطلاعات و کیهان چاپ شده است .

در ضمن این مقاله در دوشماره 24/25 روز نامه  اطلاعات شماره های 21511-21512 چاپ شده است.

عبدالکریم آقاجانی تالش

ترازوی قدیمی معروف به (وِس٘کَ)





واژه تراز در فارسی به معنی همسطح بودن است و ترازو یعنی «وسیله‌ای که با اصل همسطحی» کار می‌کند. این نامگذاری به تراز شدن شاهین ترازو بر درجه میانی صفحه وزن‌نما اشاره دارد. در فارسی به ترازو میزان نیز گویند.[۲]

قپان در لغت: [ قَ پْ پا ] (واژه‌ای ترکی است) (کپان) و به لغت رومی قسطاس می‌گویند. قپان به ترازویی که یک پله دارد و بجای پلهٔ دیگر سنگ از شاهین آن می‌آویزند، گفته می‌شود.[۱]


باسکول که در انگلیسی آمریکایی ترازوی کامیون (Truck scale) و در انگلیسی غیر آمریکایی به آن ترازوی قطار (railroad scale)یا پل وزن کشی (weighbridge)می‌گویند، نوعی ترازوی بسیار بزرگ است که بطور ثابت در یک پی (فوندانسیون) بتنی قرار می‌گیرد. کامیون‌ها با بار و بدون بار روی این ترازو رفته تا بدین وسیله وزن باری که توسط آنها حمل می‌گردد، تعیین شود. کلمه باسکول از زبان فرانسوی(bascule publique) وارد زبان فارسی گردیده است.

کرگانرود تالش

کرگانرود طولا هشت فرسخ (است در سواحل دریا تا رود قراسو که حدود سه ولایت آستارا می باشد.)

دهات آن
وزنه،نمیر (با رودی به همین نام،که در دامنه کوه نمیر داغ یا کوه نمیر واقع است.
چوار،هویق،بورمه سرا ،خطیب سرا (که در دامنه ای از کوه افتاده با رودی به همین نام.......

آق ایولر ،ییلاق کرگانرود است که در 4 فرسخی کرگانرود واقع می باشد.این دیه درخت گردو زیاد دارد و به آن معروف است . میانکو،شله وش ،رزان، مریان،....
( در دهات کرگانرود )خانه وار 6995،آستانه15،نفوس (طالشهای سنی و گیلکهای شیعه روی هم )41380.(طالشها از گیلکها ثروتمند ترندو در میان آنها ترکهایی که از اردبیل و خلخال آمده اند زندگی می کنند.غیر از این در هر دیه چند خانوار گالش هم زندگی می کنند).
از اردبیل و (دشت) مغان همیشه به ییلاق کرگانرود،پنج هزار نفر آیند.
در کرگانرود بازار نیست ،به انزلی و آستارا روند.(از حاجی ترخان و باکو هر ساله چند کشتی می آید.
راه کوهستانی از کرگانرود به اردبیل از ییلاق به اق اولر می آید و در زمستان کوره راهها که از برف پوشیده می شود از راه استارا می روند .(از کنار دریا تا آستارا 8 فرسخ است).
حکومت طالش (تقریبا)با گیلان و کوهستانهای آن به بزرگ خود اطاعت نمایند .
تفنگ چی 200 نفر  و سواره هم در ایام جنگ دهند .......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع :سفرنامه ملگونف -1238 خورشیدی (بدون دخل و تصرف)، ترجمه مسعود گلزاری
تاپپ:اسفندیار آقاجانی


کوه های تالش
رشته کوهی از جبال البرز که در غرب لنکران (خاک شوروی)،از دشت مغان آغاز می گرددو به طرف جنوب به موازات ساحل غربی دریای خزر امتدادیافته به کوههای گیلان متصل می شودو بخشی از مرز ایران و شوروی را تشکیل می دهد.
کوهای تالش مرکب از سه رشته جبال موازی است که چون سدی بین نجد آذر بایجان و دریای خزر کشیده شده است.دامنه های شرقی آن پوشیده از جنگل های انبوه و دارای زمینهای حاصلخیز است.
منبع :دایره المعارف فارسی -ج2-ص1611ـ
تایپ:اسفندیار آقاجانی