اسفندیار آقاجانی
اسفندیار آقاجانی

اسفندیار آقاجانی

ایپ اودنی(طناب هیزم)،ایزمه لافون،ایزمه ریشته،




ایزمه لافون،ایزمه ریشته،
در زبان تالشی ،به طنابی هم از چوب که پیچاندن چوب نازک درست میکنن که وز میگن

هیزم

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [پهلوی: êsim, hôzam]
[hizom] چوب خشک یا شاخۀ خشک درخت که به‌ درد سوزاندن می‌خورد؛ هیمه.



طناب

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [عربی: طِناب] [tanāb] رسن؛ ریسمان؛ رشتۀ کلفت.
⟨ طناب انداختن: (مصدر متعدی)
۱. کمند انداختن؛ با کمند کسی را گرفتار ساختن.
۲. ریسمان به‌ گردن کسی انداختن و او را خفه کردن.


یپلیک (ایپلیک = طناب).زبان خلجی ترکی


رشته

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [هندی باستان] [rešte]
۱. آنچه ریسیده شده؛ مفتول؛ تابیده شده.
۲. چیزهای متصل به هم و متوالی: رشتهٴ کلام.
۳. واحد شمارش اشیای به هم پیوسته، مانند قنات، کوه، و مانند آن.
۴. شاخۀ علمی یا درسی.
۵. آنچه از خمیر آرد گندم به شکل نخ یا نوار باریک می‌برند و پس از خشک کردن در آش، پلو و مانند آن می‌ریزند.
۶. [مجاز] رابطه: رشتهٴ قلبی.
۷. [قدیمی] نخ؛ تار.
۸. [قدیمی] چیزی که برای بستن چیز به کار می‌رود؛ ریسمان؛ بند
۹. (پزشکی) [قدیمی] = پیوک: ♦ یکی را حکایت کنند از ملوک / که بیماری رشته کردش چو دوک (سعدی۱: ۶۴).
۱۰. [قدیمی] لگام.
۱۱. (موسیقی) [قدیمی] زه آلات موسیقی.
⟨ رشتهٴ سردرگم: رشته یا کلافی که به هم پیچیده باشد و سر آن پیدا نشود.