ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
(اسم) [پهلوی: êsim, hôzam]
[hizom] چوب خشک یا شاخۀ خشک درخت که به درد سوزاندن میخورد؛ هیمه.
(اسم) [عربی: طِناب] [tanāb] رسن؛ ریسمان؛ رشتۀ کلفت.
⟨ طناب انداختن: (مصدر متعدی)
۱. کمند انداختن؛ با کمند کسی را گرفتار ساختن.
۲. ریسمان به گردن کسی انداختن و او را خفه کردن.
(اسم) [هندی باستان] [rešte]
۱. آنچه ریسیده شده؛ مفتول؛ تابیده شده.
۲. چیزهای متصل به هم و متوالی: رشتهٴ کلام.
۳. واحد شمارش اشیای به هم پیوسته، مانند قنات، کوه، و مانند آن.
۴. شاخۀ علمی یا درسی.
۵. آنچه از خمیر آرد گندم به شکل نخ یا نوار باریک میبرند و پس از خشک کردن در آش، پلو و مانند آن میریزند.
۶. [مجاز] رابطه: رشتهٴ قلبی.
۷. [قدیمی] نخ؛ تار.
۸. [قدیمی] چیزی که برای بستن چیز به کار میرود؛ ریسمان؛ بند
۹. (پزشکی) [قدیمی] = پیوک: ♦ یکی را حکایت کنند از ملوک / که بیماری رشته کردش چو دوک (سعدی۱: ۶۴).
۱۰. [قدیمی] لگام.
۱۱. (موسیقی) [قدیمی] زه آلات موسیقی.
⟨ رشتهٴ سردرگم: رشته یا کلافی که به هم پیچیده باشد و سر آن پیدا نشود.